الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ ...
برچسب ها :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ ...
محورهای عملیاتی غرب حلب از روز گذشته (سهشنبه) شاهد شدیدترین درگیریها بین گروههای مسلح و ارتش سوریه بوده و این سوال را مطرح کرده که آیا نبرد بزرگ حلب کلید زده شده است.
پس از حمله خمپارهای گستردهای که گروههای مسلح تروریستی روز دوشنبه گذشته علیه مناطقی در غرب شهر حلب مانند السریان الجدید، بنی زید و المنصوره انجام دادند و دهها کشته و زخمی در میان غیر نظامیان که اغلب زن و کودک بودند، گروههای مسلح تروریستی حملاتی را علیه مناطقی در غرب حلب که در کنترل ارتش سوریه است، انجام دادند که رهاورد آن وقوع درگیریهای شدید بین دو طرف از دیروز تاکنون بوده است.
ناظران براین باورند، هدف گروههای مسلح از این حملات مشغول کردن ارتش سوریه و منحرف کردن تمرکز آن از تکمیل محاصره بخش شرقی حلب است که تحت تصرف این گروههاست.
به همین منظور گروههای تروریستی حمله گستردهای علیه محور عملیاتی الراشدین انجام داده و از روز گذشته به شدت با نیروهای ارتش سوریه در این منطقه درگیر هستند.
مانند تمام حملات انجام شده از سوی گروههای تروریستی در این حمله نیز رسانههای مغرض و طرفدار این گروهها، جنگ رسانهای و تبلیغاتی گستردهای را آغاز کرده و مدعی شدند که گروههای مسلح کوی «الراشدین» را تصرف کردهاند.
چرا حمله به کوی الراشدین صورت گرفت
کویهای الراشدین و جمعیت الزهراء به این جهت که دروازه ورود به بخش غربی شهر حلب به شمار میآیند و ارتش سوریه از این ۲ محور عملیاتی است که امکان مییابد، گروههای مسلح را در کوی شرقی حلب محاصره کند، دارای اهمیتی استراتژیک برای هر دو طرف درگیر در حلب، بخصوص گروههای مسلح است.
بنابراین میتوان دلیل حملات گروههای مسلح به این ۲ منطقه که طی ۱۲ ساعت گذشته شاهد شدیدترین حملات از سوی تروریستها بوده را دریافت.
در واقع گروههای تروریستی تلاش دارند، با تصرف این ۲ کوی ضمن پایان دادن به خطر در محاصره قرار گرفته شدن از سوی ارتش سوریه، به بزرگراه «کاستلو» راه یابند که شاهرگ ادامه بقای آنها در حلب شرقی است.
ناکامی گروههای مسلح
خبرهای رسیده از محورهای درگیری تاکید میکند که گروههای تروریستی در مرحله اول حملات خود که تصرف کویهای الراشدین و جمعیت الزهراء را مد نظر داشت، ناکام بودند.
جنایت های آل سعود، ریشه در قراردادی سیاسی دارد که میان "محمد بن سعود" و "محمد بن عبدالوهاب" بسته شد و بموجب آن، بن سعود تعهد کرد از گسترش تفکرات بن عبدالوهاب حمایت کند، در مقابل، بن عبدالوهاب، از مشروعیت حاکمیت بن سعود حمایت کند. قراردادی که تاکنون همچنان به قوت خود باقی است و آل سعود عرصه سیاسی عربستان را به دست دارند؛ در مقابل، رهبری دینی، در اختیار نواده های محمد بن عبدالوهاب است.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "اسراء الفاس" در مطلبی در سایت "المنار" لبنان نوشت: در ماه آوریل 1802، ارتش سعود بن محمد (جد عبدالعزیز) به کربلا یورش برد و 4 هزار مسلمانِ شیعه را از دم تیغ گذراند و بارگاه های مقدس این شهر از جمله بارگاه امام حسین (ع) نوادۀ رسول اکرم (ص) را غارت کرد.
به نوشته دورگولد نویسندۀ آمریکایی، غارتگران، با غنایم ارزشمندی شامل شمشیرهای مرصع به جواهر، تپانچه ها، زینت آلات طلا و فرشهای ایرانی که آن ها را بر روی چهار هزار شتر بار بسته بودند، به عربستان برگشتند.
"علی بای العباسی" خاورشناس کاتالانیایی در این خصوص نوشت: جنگ جویان، در حمله به کربلا، مردان و کودکان مذکر را در همه سنین از دم تیغ گذراندند. به گفتۀ "دور گولد" به نقل از یک منبعِ غربی دیگر، آن ها حتی شکم زنانِ حامله را دریدند و جنین ها را بیرون کشیدند و آن ها را بر روی شکم مادرانشان برجا گذاشتند. اما هیچ یک از این کارها عطش آدم کشیِ آن ها را سیر نکرد به همین سبب همچنان به آدم کشی ادامه دادند.
یک سال پس از این واقعه، مکۀ مکرمه به دست ارتش وهابی به سرکردگی سعود بن محمد افتاد. وی دستور داد که همه مساجد و اماکن مقدسی که یادگار پیامبر اکرم (ص) را با خاک یکسان کنند. آن ها بارگاه های اولیا و همچنین بارگاهی در کوه نور که جبرئیل در آن بر پیامبر نازل شد نابود کردند، و نگهبانی بر کوه نور گماشتند تا از نماز گزاردن حجاج در قله این کوه جلوگیری کند. پیش از این، مسلمانان، به زیارت این مکان می آمدند و در مکانی که پیامبر اکرم (ص) در آن، عبادت و تفکر می کرد، نماز می خواندند.
دور گولد دربارۀ جنایت های وهابی ها در طائف نیز می نویسد: آن ها به هر کس که می رسیدند، او را می کشتند و در این زمینه، تفاوتی میان مرد و زن و کودک قائل نبودند. آن ها حتی به کسانیکه در خانه هایشان خواب بودند حمله می کردند و آن ها را در بستر، تکه تکه می کردند.
به گفتۀ گولد وهابی ها در مدینۀ منوره، اندیشه های خود را که بر اساس ویران سازی بارگاه ها استوار بود، اجرا کردند و حتی گنبدهای عظیمی که بر بارگاه پیامبر اکرم (ص) استوار بود ویران کردند و هر چیز گرانبهایی که در قبر بود برداشته، خزانه مسجد النبی را غارت کردند.
این اقدامات، توسط اجدادِ عبدالعزیز بن عبدالرحمان آل سعود، بنیانگذار سومین حکومتِ سعودی صورت گرفت. اما آیا اقدامات سعودی ها، به همین جا ختم شد؟
"الدون راتر" نویسندۀ انگلیسی که به اسلام گرویده بود، تغییراتی که وهابی ها بدعت گذاری کردند، روایت می کند. وی در آن زمان، به محل ولادت پیامبر اکرم (ص) رفته بود. این مکان، عبارت از مسجدی کوچک و مربع شکل بود که بر فراز آن گنبدی ایجاد شده بود و زیارتگاهی کوچک نیز در آن وجود داشت. راتر می نویسد: وهابی ها، این ساختمان و زیارتگاهِ آن را ویران کردند و پرده ها و زیورهای آن را زدودند تا جایی که هر گاه در مکه، یادی از محل ولادت پیامبر اکرم (ص) می شود، چهره ها در هم می رود و مردم، شروع به فحش دادن به نجدی ها می کنند. (زیرا آل سعود از نجد بودند).
اقداماتِ جنگ جویانِ وهابی، مردم را از چیرگی بن سعود بر شهرهای مقدسِ مسلمانان بیمناک کرد. در آن زمان، هند بزرگ ترین کشور مسلمان به شمار می رفت. هند، بین المللی سازی حجاز و شهرهای مقدسِ آن را خواستار شد. این موضوع در کتاب دور گولد تحت عنوان "مملکتِ نفرت؛ عربستان سعودی چگونه از تروریسم جهانی جدید حمایت کرد" تاکید شده است.
نگرانی جهان اسلام، پس از آن شدت گرفت که مسلمانان، از ترس تعرضِ وهابی ها به آنان، از حج بازماندند. زیرا وهابی ها بر این باور بودند که کشتن مسلمانانی که مخالفِ آن ها هستند، سبب تقربشان به خداوند می شود.
در سال 1926، شیخ محمد الاحمدی الظواهری، چهار سال پیش از رسیدن به ریاست الازهر، به مکه رفت. الظواهری، در رأس هیأتی مصری، به منظور شرکت در کنفرانس جهان اسلام، به مکه سفر کرد. این کنفرانس، به دعوت عبدالعزیز برگزار شد تا به مسلمان اطمینان خاطر بخشد و به این وسیله، خود را به عنوانِ قیّم و والی مکه معرفی کند. شیخ الظواهری می گوید: نماینده هایی که در کنفرانس مکه شرکت کردند، همگی مخالف حکومت بن سعود و وهابی ها در حجاز بودند، هرچند در آن میان، اقلیتی وجود داشتند که هوادار وهابیت بودند. اما وقتی که نمایندگان به مکه آمدند و ویرانی بارگاه های اولیا و اماکن مقدس را مشاهده کردند، کاملا ناامید شدند.
الظواهری، هنگام نماز، متوجهِ شماری از وهابی ها شد که یک حاجی مصری را احاطه کرده اند و او را به سبب اختلاف فقهی در شیوه اقامه نماز، به شدت تهدید و بازخواست کردند تا جایی که حاجی، از ترس جانش، به دروغ متوسل شد تا جان به سلامت ببرد. الظواهری که چهار سال بعد به عنوان یکی از مهم ترین چهره های دینی مصر و جهان اسلام شناخته شد، می گوید: آن روز، من نیز در مکه احساس ترس و وحشت می کردم و نمی توانستم به عنوان مسلمانی متدین، آزادانه نماز بخوانم.
منبع؛شبکه العالم
تمام حقوق برای سایت محفوظ است و کپی برداری از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد
Copyright © 2010-2012 http://cheriksaiberi.samenblog.com/ All Rights Reserved